ریشه های تاریخی پیدایش عدم توازن در توسعه ی منطقه ای در نواحی مرزی

ریشه های تاریخی پیدایش عدم توازن در توسعه ی منطقه ای در نواحی مرزی

ریشه های تاریخی پیدایش عدم توازن در توسعه ی منطقه ای در نواحی مرزی

(مطالعه ی موردی سواحل جنوب در دوره قاجار و پهلوی)

 

دکتر عبدالرسول خیراندیش

هیئت علمی دانشگاه شیراز

 

چکیده

در مناطق مرزی گمرک به عنوان یک موسسه اقتصادی و با همین نام حدود یک صد و پنجاه سال در ایران قدمت دارد اگرچه چنین موسسه ای با هر نوع هدف و کارکردی پیش از این هم وجود داشته است، اما می توان آن را از جمله ملزومات دولت و اقتصاد مدرن دانست. به همین جهت مکمل مدیریت اقتصادی است و نمی توان آن را نادیده گرفت. اما در تاریخ معاصر ایران، گمرک رویکردی متفاوت در میانه دو مفهوم «ملی» به معنای مرکزیت و «منطقه ای» به معنای استانی از خود نشان داده است. چنانکه از سمت مناطق خارج از مرکز چنین می بینند که عاملی بازدارنده، سدکننده، دست و پاگیر، مزاحم و مشکل ساز است. در نتیجه برای بهبود امور منطقه ای خود خواستار تخفیف، تعدیل، معافیت، بخشودگی، سرعت، سهولت و نظایر آنها می شوند. در حالیکه از نگاه مرکزیت این موسسه اقتصادی وظایف کنترل و نظارت و عامل تنظیم سیاست های تجاری را برعهده دارد. این بررسی تجربه یکصد و پنجاه ساله در این مورد را بازخوانی کرده است.

کلید واژه: گمرک، دیوان، قاچاق، مرز، سیاست گمرکی

مقدمه اول

سابقه و کارکرد تاریخی «گمرک» در ایران حدود یکصد و پنجاه سال است. هرچند گمرک به عنوان یک موسسه اقتصادی که در مرزها بر ورود و خروج کالا نظارت می کند و حقوق دیوانی را تحصیل می نماید، پدیده ای قدیمی است. چنانکه تا پیش از رایج شدن لغت بیگانه «گمرک» در زبان فارسی از لغت «دیوان» استفاده می شده است. گویا همین لغت از زبان فارسی به فرانسه رفته که اکنون به صورت «دوان» Dowan دیده می شود. این نکته علاوه بر آنکه گویای موقعیت بهتر و برتر اقتصاد تجاری ایران در سده های میانه است، این نکته را نیز بازگو می کند که در گذشته تاریخی در امور اقتصادی و تجارت خارجی، بهره وری بهتری داشته ایم. اما از یک زمان که به اوایل تاریخ معاصر ایران و حدود یکصد و پنجاه سال پیش باز می گردد، خود را ناچار دیده ایم که هم سازمان و سازوکار و هم نام گمرک را از خارجه اخذ کنیم. این نکته را نیز لازم به تذکر می دانم که برای روشن شدن بهتر کارکرد تاریخی گمرک در ایران، باید توجه داشت که واژه «قاچاق» به عنوان پدیده ای که درست در مقابل وظایف ماهوی گمرک قرار دارد، واژه ای فارسی نیست و در همین چند قرن اخیر در زبان فارسی رایج شده و به صورتی که در یکصد سال اخیر در ایران دیده می شود پیش از آن وجود نداشته است. اینکه چگونه در گذشته های تاریخی، صادرات و واردات تنظیم و نظارت می شده، مقوله ای است که به این مقاله مربوط نمی شود، هرچند گویای نکات و تجربه های تاریخی قابل توجهی به شمار می آید. در هر حال اکنون حدود یکصد و پنجاه سال است که گمرک یکی از نهادهای اصلی و بدون شک ضروری اقتصاد کشور است و حتی بدون آنکه لازم باشد به چند و چون آن بپردازیم، لازم است این دورۀ تاریخی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. اما از آنجا که در این بررسی مسأله ی توسعه ی متوازن منطقه ای در کانون توجه قرار گرفته که نکته ای دقیق و ضروری است، این واقعیت اجتناب ناپذیر در برابر ما قرار می گیرد که بررسی مجددی در کارکرد تاریخی گمرک یعنی ارزیابی در یک «زمان بلند» را وجهه همت خویش قرار دهیم. این بررسی نه تنها صورت آغازین شکل گیری گمرک به عنوان یکی از ملزومات پیدایی دولت مدرن در ایران را دربرمی گیرد، بلکه پویش آن به صورت تحول موقعیت و وظایف آن طی دهه های گذشته را نیز شامل می شود. اما بدون شک نفی کننده ی ضرورت، اهمیت و وظایف و موقعیت مهم و حساس این نهاد اقتصادی نخواهد بود.

مقدمه دوم

هرچند پیگیری امر توسعه سابقه ای بیش از یکصد سال در تاریخ ایران دارد و بدون شک جامعه ی ایرانی گام های بلندی در این زمینه برداشته، اما این نکته نیز محل تردید نیست که  این توسعه به صورت متوازن نبوده است. تا چند دهه ی پیش بحث توازن در توسعه بیشتر ناظر بدین نکته بود که در فرایند «رشد و توسعه» شاید «رشد» داشته ایم اما «توسعه» به درستی صورت نگرفته است. بدین ترتیب که رشد را امری «بخشی» یعنی در یک مورد خاص یا حوزه ی معین از اقتصاد، جامعه و فرهنگ می دیدند و توسعه را جامعیت نگاه و هماهنگی در حوزه های رشد معنا می کردند. به همین نحو در برنامه ریزی و اجرا برای رسیدن به اهداف رشد و توسعه، چنین نتیجه گیری شد که پس از چندین برنامه ی توسعه ی اقتصادی- اجتماعی کشور، رشد و توسعه به صورت متوازن صورت نگرفته و بخش های مختلف با یکدیگر هماهنگی و تناسبی ندارند. در حالیکه چنین ارزیابی در کلان ملی صورت می گرفت، این واقعیت نیز آشکار شد که «توزیع جغرافیایی» امر توسعه نیز به درستی صورت نگرفته است. لذا طرح «آمایش سرزمینی» مطرح شد. آمایش سرزمینی نه فقط توزیع و استقرار مناسب جمعیت در واحد جغرافیا را مد نظر داشت، بلکه به دنبال آن بود که عدالت در توسعه را برای سراسر کشور پی گیری نماید. این خود چه به صورت ضمنی و چه به صراحت گویای وجود «مناطق محروم» در کشور بود. برای حل این معضل اقدامات گوناگونی نیز طی چند دهه ی اخیر صورت گرفته است. اما این اقدامات کمتر به صورت یک بحث علمی آنهم از نوع تاریخی بوده است، تا در یک دوره ی بلند تاریخی، چگونگی شکل گیری پدیده ی مناطق محروم را بازشناسی کند. چنین بررسی هایی از نوع اقدامات عاجل و فوری نیست و نتایج آن نیز حل ریشه ای و پایدار مشکل را در نظر می گیرد. به همین جهت ضمن آنکه اقدامات کوتاه مدت قابل انکار نیست، انجام تحقیقات علمی دانشگاهی که به دور از انفعال و در چارچوب قواعد تخصصی هر رشته صورت گیرد ضروری می نماید. ارزیابی کارکرد تاریخی گمرک در مناطق مرزی نیز با همین دیدگاه صورت گرفته است. زیرا محل انکار نیست که بیشتر مناطق محروم همان «مناطق مرزی» هستند و مهمترین پدیده و سازمان اقتصادی موثر در مناطق مرزی نیز گمرک است. خواه گمرک در یک منطقه وجود داشته باشد، خواه در غیاب گمرک، مرز بسته باشد؛ که در هر دو حالت گویای یک سیاست گمرکی است. بدین ترتیب آنچه در کانون این بررسی قرار می گیرد «سیاست گمرکی» یعنی تحول اهداف موردنظر آن است نه «سازمان گمرک»، نیز سرانجام این هدف را مدنظر دارد که سیاست گمرکی چگونه می تواند به محرومیت زدایی و توسعه متوازن منطقه ای، بخصوص در نواحی مرزی کمک برساند.

مقدمه سوم

اگرچه امروزه گمرک، پدیده ای محدود به مرزهای آبی و خاکی کشورها نیست، اما اصل و اساس و علت تاریخی پیدایی آن مربوطه به حدود جغرافیایی و اقتصادی کشورها است، تحولات تکنیکی، اقتصادی و اداری چند دهه ی اخیر موجب شده است در فرودگاه ها که «مرز هوایی» به شمار می آیند و نیز در شهرهای بزرگ داخلی هم گمرک ایجاد شود، اما بدون شک حجم تجارت هوایی یا امور گمرکی در شهرهای بزرگ داخلی به پایه ی مناطق مرزی اعم از زمینی و دریایی نمی رسد. در این میان همچنان مناطق دریایی (بندری) از نظر حجم مبادله ی کالا اهمیت و موقعیت خود را دارا هستند. بر این اساس گمرکِ امروز را نمی توان با دیروز مقایسه کرد. چنانکه تحولات ناشی از تجارت الکترونیک و بانکداری هم در این مقایسه تاریخی باید دیده شود. اما از این نکته نیز نباید غفلت کرد که در مقیاس جهانی دو روند تأثیرگذار به صورت مستقیم و غیرمستقیم به گمرک مربوط می شود. اول بازنگری در وظایف دولت بخصوص از نظر اقتصادی که در نظر دارد تصدی گری دولت ها را کاهش دهد. دوم مقوله «جهانی شدن اقتصاد». این دو روند چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت گمرک را تحت تأثیر قرار خواهد داد و لازم است با مطالعه و برنامه ریزی، آمادگی برای گمرک آینده را ایجاد کرد.

اما این نوشته در نظر ندارد به ارزیابی موقعیت گمرک از نظر مفهوم و کارکرد دولت یا پدیده جهانی شدن بپردازد، بلکه سهم آن در توسعه ی متوازن منطقه ای را پی گیری می کند؛ زیرا بدون آنکه ارزیابی تاریخی از گمرک صورت گرفته باشد، در عمل دو جریان مستمر در چند دهه ی اخیر برای امور اقتصادی مناطق مرزی صورت گرفته است. اول آنکه مناطق «آزاد تجاری» متعددی شکل گرفته است که هرچند امروزه دیگر منحصر به مناطق مرزی نیستند، اما در قدم اول کمک به توسعه ی مناطق مرزی را در نظر داشته اند و این خود در بهبود شرایط اقتصادی آنها موثر بوده است، اگرچه ایجاد مناطق آزاد علاوه بر اهداف منطقه ای، در کلان اقتصاد ملی هم جایگاه نظری مهمی دارد. دوم آنکه دولت برای کمک به اقتصاد مردم نواحی مرزی با ایجاد بازارچه های مرزی، تسهیل مبادلات به صورت محدود و معین برای مرزنشینان کوشیده است با اجرای سیاست های جدید گمرکی در این نواحی گشایشی در زندگی آنان ایجاد کند. چنانکه در سواحل جنوب امتیازاتی مانند کالای ملوانی و ته لنجی و امثال آنها را در نظر گرفت. چنین اقداماتی خود گویای این واقعیت است که در شکل گیری محرومیت های اقتصادی مناطق مرزی سیاست های گمرکی نقش داشته است که دولت ها با تغییر و تعدیل آنها سعی کرده اند گشایش هایی برای مرزنشینان ایجاد کنند، در واقع در این بررسی «اقتصاد نواحی مرزی» مد نظر است که تجارت در آن جایگاه خاصی دارد و در این تجارت، «گمرک» نقطه ی کانونی آن به شمار می آید، نیز بررسی سیاست های گمرکی دولت های حاشیه جنوبی خلیج فارس، دربردارنده ی نکات مهمی در این زمینه خواهد بود.

شکل گیری مرزها و گمرک در دوره قاجاریه

مرزهای زمینی و دریایی کنونی ایران در دوره ی قاجاریه شکل گرفته اند. مرزهای طبیعی ایران که همان مرزهای فلات ایران باشد، طی قرنها شاهد تحولات بسیاری بوده است. تا آنکه در دوره صفویه بار دیگر این مرزها احیا شد. اما در دوره قاجاریه پس از جنگ های ایران و روسیه در زمان فتحعلی شاه و عقد دو معاهده گلستان و ترکمان چای در سالهای ۱۲۲۸ﻫ.ق و ۱۲۴۳ﻫ.ق رود ارس مرز ایران و روسیه قرار داده شد. همزمان با این وقایع علاوه بر آنکه مناطق شمال رود ارس از ایران جدا گردید، سواحل غربی دریای مازندران نیز برای ایران از آستارا قرار داده شد. حدود پنجاه سال بعد با امضای معاهده ی آخال میان ایران و روسیه، مرزهای شمالی خراسان شکل گرفت. (سال ۱۲۹۹ هـ) در اینجا نیز علاوه بر مرزهای زمینی، سواحل شرقی دریای مازندران نیز به محدوده فعلی رسید، با این تغییرات و تحولات، سراسر مرزهای شمالی ایران از خشکی و دریا با روسیه تزاری شکل گرفت. به همین نحو بیشترین تجارت ایران در سمت شمال نیز با روسیه تزاری بود که در سمت خراسان و آذربایجان از طریق خشکی و در استان های گیلان و مازندران از طریق دریا انجام می شد. از مهمترین بندرهای تجاری ایران در این سمت بندر انزلی بود. در اواخر قرن بیستم و پس از یکصد و پنجاه سال از شکل گیری این مرزها، دولت شوروی که جانشین روسیه ی تزاری شده بود، جای خود را به دولت های جدیدی داد. از سمت خشکی دولت های ترکمنستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان همسایه  ایران و از سمت دریا جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان و روسیه فدراتیو با ایران همجوار هستند.

در سمت غرب، مرزهای ایران و عثمانی از دوره صفویه در حال شکل گیری بوده است، در اینجا معاهدات متعددی مانند آماسیه، صلح الخیر و ذهاب منعقد شد تا آنکه در دوره ی قاجاریه معاهده ارزنه الروم بسته شد. بعدها با سقوط دولت عثمانی، ترکیه ی جدید و کشور عراق پدید آمدند و مرزهای کنونی پدیدار گشت. در سمت شرق مرزهای ایران از دوره صفویه و افشاریه شاهد تغییراتی بوده است و سپس در سال ۱۲۷۳ هـ با عقد معاهده پاریس مرز با افغانستان پدید آمد و مدتی بعد با حکمیت گلد اسمیت دیگر مرزهای شرق ایران نیز مشخص شد. پیدایی افغانستان و سپس پاکستان به عنوان همسایگان شرقی ایران طی این تحولات بوده است.

در سمت جنوب از سال ۱۸۲۰ میلادی دولت انگلستان طی سلسله معاهداتی با شیوخ عرب زمینه پیدایی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس را ممکن ساخت. فرایندی که با شروع استخراج نفت تداوم یافت و سرانجام در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی به شکل گیری کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس منتهی گردید. سپس مرزهای دریایی ایران با کویت، قطر، بحرین، امارات و عربستان در نیمه دوم قرن بیستم مشخص شد.

به طور کلی با پیدایی این مرزها که همراه با از دست رفتن قسمت هایی از خاک ایران بوده است، نظام طبیعی جغرافیای اقتصادی مرزها دچار تغییر شد که بر زندگی مردمان نواحی مرزی به صورت مستقیم تأثیر گذاشت. کمی بعد این شرایطِ محدودیت هایِ ناشی از مرزکشی ها با استقرار مراکز گمرکی تشدید شد و علاوه بر «محدودیت» مبادله به «ممنوعیت» بعضی از کالاهای تجاری  نیز انجامید. دولت مرکزی قاجاریه نیز هیچ  توجهی به شروع فقر و عقب ماندگی نواحی مرزی در پی شکل گیری مرزها از نظر ارضی، سیاسی و اقتصادی، بخصوص از نظر داد و ستد نکرد. گزارش هایی که در همان دوره قاجاریه از شدت فقر مردم نواحی مرزی جنوب در سواحل خلیج فارس ارائه کرده اند، تکان دهنده است که با گذشت زمان و انسداد هرچه بیشتر مرزها شدت بیشتری نیز پیدا کرد.

آشفتگی در سیاست های گمرکی در عصر قاجار

نخستین اطلاعات مشخص ما از اداره گمرک در دوره قاجار، مدیریت آن توسط تجار به صورت اجاره کردن است. (کرزن، ج۱، ص ۵۶۴) در این روش، هدف اصلی از فعالیت گمرکی کسب درآمد برای دولت به شمار می آمد. بازرگان یا حاکم محلی که گمرک را اجاره می کرد، ضمن تأمین درآمد مقرر برای دولت، خود نیز سود می برد. در فقدان یک طرح کلی و کامل از اقتصاد ملی و در شرایط جامعه ی ماقبل صنعتی، این روش موجب می شد بخشی از درآمد گمرکی به صورت ثروت حاکم محلی یا تاجر بومی در محل باقی بماند. اما پس از چندی دولت قاجاریه چون بدهکار روس و انگلیس شد، برای پرداخت بدهی های خود، درآمد گمرکی را در اختیار آنها گذاشت. (محبوبی اردکانی، ج۲، ص ۲۹۶) این سرآغاز راهی بود که به تدریج به تسلط هرچه بیشتر بیگانگان بر گمرکات انجامید. این روش ضمن آنکه خسارات بسیار به مدیریت اقتصادی کشور از رهگذر سوء استفاده های گوناگون بیگانگان وارد کرد، موجب شد درآمدهای گمرکی به طور کامل از منطقه مرزی خارج شود. همچنین محدودیت ها و مضیقه های مختلفی برای تجار ایرانی پدید آید (سعادت، ص ۱۴۱ به بعد) اینگونه فعالیت های شبه استعماری روس و انگلیس در ایران که با چنگ انداختن بر گمرکات صورت گرفت لطمات شدیدی بر اقتصاد کشور و بخصوص بر مناطق مرزی وارد ساخت. در مجموع نارضایتی در این خصوص بویژه در سالهای جنگ جهانی اول کشور را در برابر بیگانگان آسیب پذیر کرد.

پس از جنگ جهانی اول و بخصوص با استقرار سلسله پهلوی، سیاست های تجاری کشور، دستخوش تغییرات جدیدی شد که عبارت از تمایل به دخالت هرچه بیشتر دولت در تجارت و انحصاری کردن بعضی از کالاهای تجاری بود. در همان حال اقدامات نظامی در نواحی مرزی به منظور حفظ سرحدات، خلع سلاح عمومی و سرکوب کسانی که یاغی دانسته می شدند شدت گرفت. آنچنانکه حتی در ادواری خود گمرک نیز دارای نیرو شد. چنین شرایطی بیش از پیش گمرک را در هیأت یک دستگاه سد کننده تجارت در چشم مرزنشینان جلوه داد. مشکل شدن شرایط تجارت در حالیکه بوروکراسی در گمرک بیشتر شده و فعالیت های انتظامی نیز گستردگی می یافت، علاوه بر آثار نامطلوبی که بر اقتصاد و معیشت نواحی مرزی گذاشت یک بدیل هم داشت؛ بدین معنی که در نواحی داخلی کشور که شهرهای بزرگ مستقر بود، امنیت و آرامش بهتر و بیشتری وجود داشت و بازار مصرف قابل توجهی هم در دسترس بود. در نتیجه فعالیت های تجاری رونق بسیاری گرفت. تجار این شهرها خود با وادار کردن کالا از طریق گمرکات مرزی به چنین رونق تجاری دست می یافتند. در واقع گمرک بسیار فعال بود، اما سرمایه ای که فعالیتهای صادراتی و وارداتی را انجام می داد متعلق به تجار ساکن در داخل کشور بود نه نواحی مرزی. حقیقت امر آن بود که در چنین شرایطی بسیاری از تجار و در واقع سرمایه های تجاری از نواحی مرزی به شهرهای بزرگ داخلی مهاجرت کردند. چنانکه از بوشهر عده ای به شیراز رفتند.به تدریج کسانی که در یک منطقه مرزی فعالیت می کردند به صورت عامل، وکیل و حق العمل کار یا ترخیص کار تجار شهرهای بزرگ داخلی درآمدند. ادامه این روند به ضعف توان مالی و سرمایه ای تجار نواحی مرزی منجر شد. در حالیکه بیشترین بار زحمات حل و فصل امور دست و پاگیر گمرکی و محدودیت های منطقه ای را مرزنشینان متحمل می شدند. آنچه که به تداوم و توسعه ی این شرایط نامطلوب برای مناطق مرزی دامن زد این بود که تلفات جمعیتی ناشی از سالهای  جنگ جهانی اول و بیماریهای واگیر، مهاجرت ها به نواحی نفت خیز داخلی و خارجی در اطراف خلیج فارس و رشد جمعیت شهرهای بزرگ داخلی به دلیل شکل گیری ارتش و ادارات جدید که در پرتو درآمدهای نفتی صورت گرفته بود، چنین شهرهایی را به بازار مصرف قابل توجهی تبدیل  می کرد. در نتیجه تولید، تجمیع، صادر یا وارد کردن کالا برای اینگونه شهرها گردش مالی بسیاری داشت. اما بعکس نواحی مرزی که به عنوان مبادی اصلی ورود و خروج کالا بودند، اکنون به عنوان یک بازار مصرف قابل توجه نه تنها موضوعیت که حتی به درستی موجودیتی هم نداشتند. این روند به ضعف هرچه بیشتر سرمایه و نیروی متبحر در کار تجارت در نواحی مرزی انجامید. از این رو تجار نواحی مرزی مانند بوشهر چنین تحولات تجاری را فقط به سود تجارت شهرهای بزرگ داخلی می دیدند.

از اواخر دوره رضاشاه که فعالیت ها برای صنعتی شدن کشور بیشتر شد و تا دهه های بعد تولیدات صنعتی برای کشور پدید آمد، سیاست های گمرکی به سمت حمایت از تولیدات داخلی جهت دهی شد. ممنوعیت ورود بعضی از کالاها در حالی که کالاهای خارجی به دلیل کیفیت بالاتر و قیمت مناسب تر همچنان بازار خوبی داشت موجب رشد پدیده قاچاق شد. در نتیجه شدت عمل گمرکات و مرزبانی ها نیز بیشتر شدکه عرصه اصلی بروز آنها نیز نواحی مرزی بود. این در حالی بود که بیشترین مراکز تولیدات صنعتی کشور در اطراف شهرهای بزرگ داخلی بودند. در شرایطی که خشکسالی، قحطی، ملخ و مسائل دیگر در نواحی مرزی بخصوص جنوب پدید می آمد، تجارت در این نواحی نیز به دلیل کمبود سرمایه و مقررات دست و پاگیر تجاری گشایش اساسی در زندگی مردم ایجاد نمی کرد. تغییرات ناشی از شکل گیری مرزها، نظام اقتصاد سنتی کشاورزی، دامداری و مبادله ای نواحی مرزی را تا حدود زیادی از بین برده بود. همچنین کاهش جمعیت و محدود شدن آنها از یک سمت به مرزها موجب می شد، بازار مصرف قابل توجهی نداشته باشند. سالها طول کشید تا اولیای امور دریافتند با ایجاد مناطق آزاد، ارائه تخفیف های گمرکی، اعطای امتیازات ویژه تجاری برای مرزنشینان یا ملوانان و مسافران، گشایشی در زندگی اقتصادی و تجاری آنان ایجاد کنند. اما متأسفانه یک دوره ی طولانی محدودیت ها و ممنوعیت ها، مناطق مرزی را با یک عقب ماندگی تاریخی مواجه ساخت که به صورت عدم توازن در توسعه ی منطقه ای جلوه گر شده است.

نگاهی کوتاه به سیاست های گمرکی چند کشور

نظر به اهمیتی که گمرک برای اقتصاد هر کشور دارد، بی فایده نخواهد بود که توجه داشته باشیم شروع تحول اقتصادی انگلستان از قرن شانزدهم با تصویب قانون دریانوردی بود. با این قانون که مربوط به امور گمرکی بود علاوه بر اشتغال زایی و بالارفتن تولیدات هم تولیدکنندگان و هم عموم مردم در سراسر کشور کالای ارزان تری خریداری می کردند. یکسانی شرایط داخلی و ساحلی کشور نیز به پیدایی چنین شرایطی کمک می کرد. در آلمان از اواسط قرن نوزدهم پیدایش اتحادیه گمرکی ایالات آلمانی باعث رشد اقتصادی و وحدت ملی آن کشور شد. در کشورهای جنوبی خلیج فارس نیز سهولت مقررات گمرکی و این واقعیت که سراسر این کشورهای کوچک صورت ساحلی دارند نقش مهمی در رونق تجاری آنها داشته است. سیاست های تجاری (گمرکی) آنها به دلیل توسعه ی خطوط مبادلاتی هیچگاه نواحی ساحلی (مرزی) و داخلی را در شرایطی دوگانه قرار نمی داد. در حالی که در ایران کالایی با عبور از نواحی ساحلی مشمول مقررات گمرک بود و قاچاق دانسته می شد در حالی که با رسیدن آن به داخله کشور دیگر چنین طرز تلقی وجود نداشت. گویی مرزی که بدان معمولاً «گلوگاه» می گویند نواحی مرزی و مرزنشینان را از نواحی داخلی کشور جدا می کرد. اثر سیاست های گمرکی را بدین ترتیب بیش از هرجا در نواحی مرزی (ساحلی) خود را نشان می داد. در حالیکه گمرک در اصل دستگاهی تنظیم کننده اقتصاد برای تمامی کشور است. در همان حال رشد قاچاق و به عبارتی تجارت مخفی و غیرقانونی چون ریسک بالایی داشت با مشارکت سرمایه ای کسانی در داخل کشور صورت می گرفت که سود اصلی را هم می بردند. نیز به دلیل شرایط انتظامی در نواحی مرزی، بازاری علنی و گسترده برای فروش چنین کالاهایی شکل نمی گرفت. این امر اشتغال را در سطحی محدود نگه می داشت و بازار مصرف و مبادله در نواحی مرزی را اندک می ساخت.

نتیجه

اگرچه گمرک پدیده ای قدیمی است و از ضروریات دولت، اقتصاد و تجارت، بخصوص در  دوره مدرن به شمار می آید، اما سیر تاریخی آن در ایران به گونه ای بوده که حضور آن به طور ملموس و مشخص در نواحی مرزی، بخصوص ساحلی، بیشتر احساس می شده است. در نواحی مرزی گمرک به عنوان اولین و مهمترین دستگاه فعال اداری و اقتصادی، بیشترین و طولانی ترین تأثیر را داشته، اما متأسفانه نواحی کمتر توسعه یافته ی کشور هم بیشتر در مرزها هستند. نیز پس از گذشت دهه های متوالی، بهبود شرایط گمرکی برای نواحی مرزی در سال های اخیر گشایش هایی برای مرزنشینان نشان می دهد. اما این امر نیز به صورتی موردی و با توجه به فعالیت های دست اندرکاران مناطق مرزی امکان پذیر شده است. بدین جهت شاید بتوان این امکان را مورد ارزیابی و بررسی قرار داد که هرچند مقررات گمرکی مربوط به کلان فعالیت های دولت و اقتصاد ملی است اما برای نواحی مرزی شرایط به صورت خاصی در نظر گرفته شود.


پیوست ها

پیوست اول- ارزیابی لرد کرزن از گمرک ایران

لرد کرزن در آستانه قرن بستم مطالعه ی همه جانبه ای در مورد ایران انجام داده است. او که مدتی نایب السلطنه هندوستان و از سیاستمداران عالی رتبه امپراتوری مستعمراتی بریتانیا بوده است، اوضاع گمرک ایران را بسیار نامساعد می بیند و از این راه درآمد دولت را ناچیز ارزیابی می کند. علت آن را هم سوء استفاده های مختلف می داند. چنانکه پس از ارائه ارقام و توضیحاتی می نویسد: … و این خود علامت بارز وضع ناهنجار اداری و مضر به حال دارایی مملکت است.»(کرزن، پیشین، ص ۵۶۶)

پیوست دوم ارزیابی حسین محبوبی اردکانی از کارکرد تاریخی گمرک

حسین محبوبی اردکانی از محققان مشهور درباره موسسات جدید تمدنی در ایران، بحث قابل توجهی درباره تاریخچه گمرک در ایران دارد. ایشان می نویسند که گمرک لغتی است که از عثمانی به ایران وارد شده است و ریشه لاثبتی دارد. (محبوبی اردکانی، پیشین، ص ۲۷۹) او سپس با استناد به سفرنامه های خارجیان و دیگر مدارک تاریخی، سیری از شکل گیری گمرک جدید از دوره صفویه ارائه می نمایند و اینکه چگونه در هر دوره ای سوء استفاده ها صورت می گرفته است. (همان، ۲۸۴-۲۸۳) وی نیز مانند لرد کرزن می نویسد که ایرانی ها بیشتر از خارجی ها عوارض گمرکی می پرداختند. (محبوبی اردکانی، همان، ص ۲۸۹ و کرزن همان، ص۵۶۶) و سپس می افزاید در دوره ناصرالدین شاه: «مأموران گمرک از طرفی به وسایل مختلفه بر تعدیات خود افزودند» (محبوبی اردکانی، همان، ص ۲۸۹) محبوبی اردکانی در بررسی مفصل خود حتی نقش گمرک در شکل گیری اعتراضات مشروطه را هم ذکر می کنند (همان، ص ۳۱۶) ارزیابی محبوبی اردکانی هرچند از جنبه های مثبت کارکرد تاریخی گمرک خالی نیست اما بیشتر جنبه منفی دارد. او که به درستی مسایل گمرک را در پیوند با سیاست خارجی و بازرگانی، به طور کلی اقتصاد و به طور اعم دیده است، تأثیر آن بر جلوگیری از پیشرفت اقتصادی کشور در دوره قاجار را توضیح می دهد. (هما، ص ۲۹۴) چنانکه در یکجا عبارت «تاریخ تاریک گمرک ایران» را به کار می برد. (همان، ص ۲۹۶)

پیوست سوم گزارش مأموران دولت قاجار از اوضاع اقتصادی مرزها

در دوره قاجاریه یک مهندس که نام او را نمی دانیم، و شخص دیگری به نام محمدابراهیم نادری کازرونی و یک مأمور دیگر به نام سدیدالسلطنه کبابی بندرعباسی گزارش هایی از اوضاع اسف بار سواحل ایرانی خلیج فارس که به دلیل شرایط جغرافیایی، مشکلات اقتصادی و نیز اعمال و رفتار مأموران دولتی بوده است ارائه کرده اند. این گزارشها را می توان از جمله نخستین اطلاعات درباره ریشه های تاریخی عقب ماندگی اقتصادی مناطق مرزی ایران بخصوص در جنوب دانست.

  • محمد ابراهیم نادری کازرونی، تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس، با تصحیح منوچهر ستوده، موسسه فرهنگی جهانگیری، گیلان، ۱۳۶۷، به عنوان مثال صفحات ۳۳ در مورد خرابی بندر دیلم و صفحه ۶۰ در مورد رود حله.
  • محمدعلی خان سدیدالسطنه کبابی، سرزمین های شمالی پیرامون خلیج فارس و دریای عمان در صد سال پیش (مغاص الثالی و مناراللیالی) استخراج احمد اقتصداری، تهران انتشارات جهان معاصر، ۱۳۷۱، به عنوان مثال صفحات ۴۵-۳۶ در مورد بوشهر و صفحات ۷۹ تا ۸۵ در مورد سواحل تابع بوشهر.
  • دو سفرنامه از جنوب ایران به تصحیح سیدعلی آل داوود، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۸، به عنوان مثال صفحات ۱۰۱ و ۱۰۳ و ۱۰۵٫

پیوست چهارم- دو گزارش از بوشهر

شیخ محمدحسین سعادت کتابی تحت عنوان تاریخ بوشهر دارد. او که از فعالان فرهنگی و اجتماعی آن شهر در اواخر دوره قاجاریه بوده است، نکات دقیق و جالبی درباره تجارت، تجار و گمرک بوشهر بازگو و مشکلات این حوزه ها را به نحو نقادانه ای ارائه می نماید. (ر.ک. محمدحسین سعادت، تاریخ بوشهر، تصحیح عبدالرسول خیراندیش و عمادالدین شیخ الحکمایی، میراث مکتوب، تهران، ۱۳۹۰، صفحات ۱۵۰-۱۴۰ و ۱۵۹-۱۶۳٫ همچنین مجموعه اسنادی از اتاق تجارت بوشهر وجود دارد که مربوط به نیمه اول قرن بیستم است. در این اسناد مشکلات تجارت بخصوص آنچه که مربوط به گمرک است و نیز نکات مهمی درباره عملکرد تاریخی آن دارد.

اسناد اتاق بازرگانی بوشهر، به کوشش مجتبی پریدار، انتشارات آبادبوم و اتاق بازرگانی صنایع و معادن و کشاورزی بندر بوشهر، تهران، ۱۳۹۲ در صفحات متعدد از جمله ص ۴۳۲ و ۴۸۴٫ لازم به ذکر است که بر اساس اسناد گمرکی موجود تحقیقی نیز توسط دکتر حبیب اله سعیدی نیا، درباره تاریخچه فعالیت گمرک بوشهر صورت گرفته است.

پیوست پنجم- گزارش لوریمر

لوریمر کنسول انگلستان در اوایل قرن بیستم در بوشهر، تدوین کننده کتابی پرحجم تحت عنوان Gazetteer of Persian Gulf, Oman and Central Arabia است در این کتاب می توان اطلاعاتی در مورد تأسیس گمرک و گسترش آن در سواحل جنوبی کشور ایران به دست آورد. سپس این اطلاعات را با وقایعی باید سنجید که حاکی از مقاومت در برابر برپایی گمرک یا یافتن راههایی برای تخلف از مقررات گمرکی بوده است.

Lorimer, Gazetteer of Persian Gulf, vol, JIB, p 82, 384, 459,

 

منابع

کرزن، جرج ناتانیل، ایران و قضیه ایران. ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۶۷٫

محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۶، ج ۲٫

دو سفرنامه از جنوب ایران، درسالهای ۱۲۵۶ تا ۱۳۰۷ هـ . ق به تصحیح و اهتمام سیدعلی آل داوود، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۸٫

سدید السلطنه بندرعباسی، محمدعلی خان، سرزمین های شمالی پیرامون خلیج فارس و دریای عمان در یکصد سال پیش (مغاص اللئالی و مناراللیالی) استخراج و تنظیم احمد اقتصادی، انتشارات جهان معاصر، تهران، ۱۳۷۱٫

کازرونی، محمدابراهیم، تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس، تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، موسسه فرهنگی جهانگیری، گیلان، ۱۳۶۷٫

سعادت، محمدحسین، تاریخ بوشهر، تصحیح و تحقیق عبدالرسول خیراندیش و عمادالدین شیخ الحکمایی، تهران، نشر میراث مکتوب، ۱۳۹۰٫

اسنادی از اتاق بازرگانی بوشهر، ۱۳۳۳-۱۳۰۸ ش. به کوشش مجتبی پریدار، انتشارات آبادبوم و اتاق بازرگانی بوشهر، تهران، ۱۳۹۳٫

سعیدی نیا، گمرک بوشهر و نقش آن در تجارت خلیج فارس در دوره قاجار، بوشهر، انتشارات دانشگاه خلیج فارس، ۱۳۸۹٫

هادی، عبداله، گمرک، تهران، مدرسه عالی بازرگانی، ۱۳۴۹٫

یکتایی، مجید، تاریخ گمرک ایران، انتشارات دانش، ۱۳۵۴٫

جمالی، زهرا، سیری در تاریخچه و فعالیت گمرکات کشور، تهران، ۱۳۸۳٫

Lorimer, J. G. Gazetteer of the Persian Gulf, Oman and Central Arabia, Culcutta, Superintendent, Government, India, 1908, Vol, IIA and IIB.

جامع التواریخ رشیدالدین فضل­ الله و فرآیند جهانی ساختن تاریخ مغولان شرقی

جامع التواریخ رشیدالدین فضل­ الله و فرآیند جهانی ساختن تاریخ مغولان شرقی

جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله و

فرآیند جهانی ساختن تاریخ مغولان شرقی

 

 

دکتر عبدالرسول خیراندیش

هیئت علمی دانشگاه شیراز

 

چکیده:

مغولان چنگیزخانی از شرق مغولستان برخاسته اند. آنان در همان حال که بسیار دور از نواحی شناخته شده ی جهان مانند ایران و اروپا بودند، با تمدن چین نیز به واسطه ی اقوام دیگر ارتباط داشتند. به همین دلیل شناخت ملت های متمدن از آنها بسیار اندک و نارسا بود. چنان که در اوج حملات جهان گشایانۀ مغولان نیز شناخت صحیح و کاملی از آنها نداشتند. به همین جهت منابعی که در سال های آغازین دولت مغولان، رویدادها را ثبت کرده اند، اطلاعات دقیقی ارائه نمی دهند. تا آنکه در آغاز قرن هشتم هجری با تألیف کتاب جامع التواریخ توسط خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، جهان متمدن دانست مغولان به واقع چه کسانی هستند، در کجا زندگی می کنند و شعبه های قبایل و ساختار اجتماعی آنها چیست. همین شناخت صحیح از آنها که با کوشش درخور تحسین مؤلف جامع التواریخ صورت گرفت، این امکان را فراهم ساخت که مغولان جایگاهی در تاریخ جهانی پیدا نمایند. بدون این اقدام تاریخ نگارانه، صرف جهان گشا و فرمانروا بودن آنها بر سرزمین ها و مردمان بسیار وافی بدین مقصود نبود.

 

واژگان کلیدی: مغولان، جامع التواریخ، تاتارها، تایمان ها، مغولستان

 

 

 

مقدمه:

جامع التواریخ اثر خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، تاریخی است به واقع جامع در باب تاریخ جهان[۱]. در این اثر ارزشمند به طور خاص تاریخ عصر غازان خان[۲] و در نگاهی وسیع  تر مغولان[۳] و بویژه مغولان شرقی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.

مغولان شرقی همان مغولان چنگیزخانی هستند که در قرن هفتم هجری برابر با سیزده میلادی به تأسیس دولتی وسیع و قدرتمند به پادشاهی چنگیزخان دست زدند. اگرچه تأسیس چنین دولتی به خودی خود موجب اشتهار و اهمیت فراوان برای این دسته از مغولان شده، اما واردساختن آنها به تاریخ جهانی راهی طولانی تر و دشوارتر از فتوحات آنان را طی کرده است. چنانکه می دانیم تمامی فتوحات مغولان شرقی یک دوره ی پنجاه ساله که منطبق با نیمه ی اول قرن هفتم هجری است، طول کشید. اما جای گرفتن آنها در طرحی جامع  از تاریخ جهانی در دهه های آغازین قرن هشتم هجری و با جامع التواریخ رشدالدین، یعنی یک قرن پس از تشکیل دولت جهان آنان، صورت گرفت[۴]. پیمودن چنین دوره ای طولانی، می توانست کوتاه تر باشد اگر دانش چینی ها از مغولان شرقی در اختیار جهانیان قرار می گرفت. چینی ها و به طور خاص ختایی ها، در آن زمان درباره ی مغولان اطلاعات قابل توجهی داشتند[۵]. بخش های شرقی مغولان  در مجاورت مرزهای آنان قرار داشت  و به طور کلی مغول ها تحت تأثیر سیاست و تمدن چینی ها بودند. اما نه موقعیت جغرافیایی چین که در گوشه ی شرقی آسیا و در مجاورت اقیانوس آرام قرار دارد و نه شرایط ارتباطی آنها با ملت های متمدن دیگر که به دلیل بعد مسافت و فقدان ارتباطات و امنیت بسیار ناکافی بود، امکان نمی داد تا از طریق چینی ها اطلاعات مفیدی درباره ی مغولان در دسترس مسلمانان و مسیحیان که سراسر خاورمیانه و اروپا را در اختیار داشتند، قرار گیرد. بدین جهت از نواحی شرقی مغولستان تا ساحل اقیانوس آرام اطلاعی اندک، آنهم درباره ی تاتارها و بیشتر به خاطر تجارت کم حجم اما با ارزشی که برای مِشک وجود داشت، به خاورمیانه می رسید[۶]. برای اکثریتی از مردم مسلمان این مناطق همین دانش اندک نیز به صورتی مجمل و مبهم تر تحت عنوان باور به یأجوج و مأجوج در می آمد، این برداشت قدیمی که با باورهای دینی تأیید و تقویت می شد نه تنها از چند قرن قبل از فتوحات مغولان چنگیزخانی وجود داشت، بلکه تا ده ها سال بعد که آنان دولت جهانی خود را تشکیل دادند نیز مطرح بود. چنانکه ابن ابی الحدید در اواسط قرن هفتم و در هنگامه ی فتح بغداد و حتی در سال های بعد و تقریباً همزمان با تألیف جامع التواریخ رشیدالدین، نویسنده و محققی شناخته شده چون ابی الفداء در تقویم البلدان، همچنان سَمت شرقی مغولستان را سرزمینی مجهول و مسکون توسط یأجوج و مأجوج می دانستند[۷].

اخبار نخستین منابع ایرانی درباره ی مغولان

برای ایرانیان نیز هر چند سرانجام با همت رشیدالدین، اطلاعات کامل و کافی درباره مغولان  چنگیزخانی حاصل شد، اما بررسی منابع نشان می دهد که رسیدن به این مرحله تا چه اندازه طولانی و توأم با اُفت و خیز بوده است. نخستین گزارش های منعکس شده درباره ی مغولان در منابع ایرانی که در قالب مقدمه ی شمس قیس رازی بر کتاب المعجم فی  معاییر اشعار العجم[۸] و نجم دایه (مجد الدین بغدادی) در مقدمه ی کتاب مرصادالعباد است[۹]، ابهامات بسیار دارد و چنانچه در ادامه خواهم گفت متکی به اخبار مغولستان غربی است. اینان که از وابستگان دربار خوارزمشاهی به شمار می آمدند، خود درگیر مصائب و ماجراهای حمله مغولان بوده اند. حتی یاقوت حموی که با نگرش یک جغرافی دان شاهد این اوضاع بوده است، اطلاعاتی قدیمی از نواحی داخلی آسیا در حدفاصل چین و ایران، در معجم البلدان ارائه می نماید[۱۰].

در این جام سخن درباره ی کتاب های سیرت جلال الدین نوشته نسوی و الکامل نوشته ابن اثیر را فرو می گذارم تا در ادامه ی این بررسی بدانها باز گردم. پس از این دو کتاب، دواثر مهم یکی طبقات ناصری و دیگری جهانگشای جوینی که در میانه ی قرن هفتم به زبان فارسی نوشته شدند، هرچند اطلاعات بسیار مهمی درباره ی مغولان و تهاجمات آنان ارائه می کنند، اما ورودی به جامعه ی مغولان شرقی ندارند. جوزجاتی مؤلف طبقات ناصری که خود از شاهدان جنگ های صورت گرفته در خراسان بوده است، حتی اخباری درباره ی مغولان به واسطه ی سفرایی که به ختا رفته بودند نیز نقل می کند[۱۱] و جوینی که خود با مسافرت به مغولستان در قراقروم نیز حضور یافته است، با اینحال از شرایطی که طی آن قبایل مغول به تشکیل دولت خویش توفیق یافتند و اساس آن را همان ساختار قبایلی تشکیل می داد، سخن نمی گوید[۱۲]. سفیران اروپایی که تقریباً در همین دوران از مغولستان دیدار کرده اند نیز اطلاعاتی از آن گونه که رشیدالدین ارائه می کند در دسترس نداشته اند. گزارش های پلانو کارپینی و روبروک هرچند دربردارنده ی، مطالب مهمی از شرایط سیاسی و اجتماعی و اعتقادی مغولان است، اما ساز و کارهای اصلی جامعه و عمل مغولان را که نظام ایلی بوده است، نشان نمی دهند[۱۳].

بیشترین اطلاعات آنان درباره نواحی سمت غرب مغولستان است که قلمرو قپچاق ها، قنقلی ها، اویغورها، قرلق ها و سرانجام نایمان ها را دربر می گرفت. گروه اخیر یعنی نایمان ها در ارزیابی ای که این نوشته در صدد رسیدن بدان است، موقعیتی کلیدی دارند. آنان در غربی ترین بخش از مغولستان ساکن بودند و به عبارتی از مغولان غربی به شمار می آمدند. مرزهای آنان در سمت شرق به نواحی مرکزی مغولستان در مجاورت کراییت ها می رسید که گاه متحد و گاه مخالف مغولان شرقی یعنی چنگیرخانیان بودند[۱۴].

نیروهای چنگیز خان در مغولستان غربی

از حدود سال ۵۹۹ﻫ که چنگیزخان توانست کراییت ها را از سر راه بردارد و بر مغولستان مرکزی مسلط شود، تعارض جدی او با نایمان ها آغاز گردید و تا چند سال بعد آن ها را نیز مغلوب و متواری ساخت. این وقایع که تا سال ۶۰۳ﻫ رخ داد، فراریان نایمان را به قلمرو قراختائیان سرازیر ساخت که سرزمین وسیعی را در حد فاصل قلمرو خوارزمشاهیان و مغولان در اختیار داشتند. کوچلوک، شاهزاده ی نایمان ها در اینجا سعی کرد، موقعیت سیاسی و نظامیِ ازدست رفته را باز یابد. اقدامات او سرانجام طی همکاری با خوارزمشاه موجب تجزیه و نابودی دولت قراختائی شد و در نهایت نیز تعارض با خوارزمشاهیان را به دنبال آورد. این در حالی بود که نیروهایی از مغولان به فرماندهی جوچی، پسر چنگیزخان در تعقیب آنان به طرف غرب مغولستان کشیده می شدند. هرچند در سال هایی که فتح ختا در جریان بود، اعزام نیروهای مغول به سمت غرب با کُندی صورت گرفت، اما پس از سال ۶۰۸ﻫ.ق که دربردارنده ی نخستین تماس رسمی خوارزمشاهیان و چنگیزخان است، سرعت و حجم اعزام نیروها فزونی یافت و سرانجام تا سال ۶۱۲ﻫ.ق به استقرار کامل ارتش مغول در ایرتیش[۱۵]، کشتن کوچلوک، سرکوبی نایمان ها و نخستین جنگ با خوارزمشاهیان منتهی شد.

طی این سال ها که حدود ده سال، حد فاصل ۶۰۲ تا ۶۱۲ﻫ.ق را دربر می گیرد، دولت خوارزمشاهیان کوشید، قلمرو قنقلی ها که نیروهای اصلی ارتش خوارزمشاهیان را تشکیل می دادند، در برابر نایمان ها، مرکیت ها و مغول ها حفظ کنند؛ در همان حال آنها توانستند سهم مورد ادعای خود از قلمرو قراختایی ها در قبال نایمان ها و سپس مغولان چنگیزخانی را به دست آورند. سرانجام آنکه اطلاعات هرچه بیشتر و دقیق تر از دولت و قدرتی که چنگیزخان در شرق مغولستان برپا کرده بود، کسب کنند. این اقدامات شامل اعزام لشکرها به ترکستان، ارسال جاسوسان، منع سفر تجار، اقدامات تأمینی و نظامی در مرزها و سرانجام مبادله ی سفیران بود. این در حالی بود که از سال ۶۰۸ﻫ.ق که انقراض دولت غوریان به دست خوارزمشاهیان صورت گرفت، تعارض قدیمی آن دولت با عباسیان شدت و گسترش بیشتری یافته بود، چنانکه که در سال ۶۱۴ﻫ.ق به لشکرکشی به سمت بغداد انجامید[۱۶].

تصحیح و افزایش دانش ایرانیان از مغولان شرقی

با ملاحظه ی چین شرایطی می توان به ارزیابی گزارش های نسوی و ابن اثیر درباره ی مغولان پرداخت. ابن اثیر که اخبار مغولان را در سال ۶۲۸ﻫ.ق نوشته است، از مغولان غربی با عنوان کلی مغولان نخستین یاد می کند که سرانجام توسط گروهی دیگر از مغولان نابود شدند. او که این دسته از مغولان را منسوب به چنگیزخان می داند، در همان حال که آن ها را تاتار می نامد، از اعزام جاسوسانی به سمت مغولستان توسط خوارزمشاه نیز خبر می دهد[۱۷]. بعضی از محققان بستر عمومی چنین تحولاتی را با عنایت به اینکه کوچلوک در اصل مسیحی بوده است را دست مایه ی آن قرارداده اند تا افسانه ی «شاه جان کشیش»، یعنی پادشاه افسانه ای مسیحی که قرار بود به کمک صلیبیون بشتابد، تفسیر کنند[۱۸]. اشپولر نیز پادشاهی که خلیفه با او در توطئه علیه سلطان محمد تماس گرفت را همین کوچلوک می داند[۱۹]. این همه نشان می دهد که تا چه اندازه اخبار نواحی غرب مغولستان و دراصل سرزمین های حد فاصل ایران و مغولستان در شکل گیری تاریخ مغول نزد ابن اثیر نقش داشته است. در این زمینه مهم تر از آن، اخبار مغولستان نزد نسوی، منشی جلال الدین خوارزمشاه است. او که مغولان را تَمَرچی به معنای آهنگر و مغولستان را «طمغاج» می نامد، در گزارشی شگفت انگیز از حضور دو چنگیز و دو کوچلوک و حتی دو نفر با نام جوچی نام می برد که در تحولات آن روزگار مغولستان نقش داشته اند[۲۰]. در این میان براساس آنچه که مشهور است، یک چنگیز که همان چنگیزخان باشد و یک کوچلوک که شاهزاده ی فراری نایمان است و یک جوچی که پسر چنگیزخان است، هم در سخن نسوی و هم در منابع بعدی مانند جهانگشا و جامع التواریخ برای ما روشن هستند. اما موارد دیگر با شرح و توضیح هایی قابل شناسایی می باشند که در نوشته ای دیگر بدان پرداخته ام و این جا مجال بحث درباره ی آن نیست. اما فحوای گزارش های نسوی نشان می دهد که در کسب اخبار خویش متکی به کسانی بوده است که با غرب مغولستان مرتبط بوده اند. او از جمله از امیر قراقاسم نسوی، همشهری خود در این زمینه یاد می کند[۲۱]. نسوی که مغولان را با عنوان تاتار مورد اشاره قرار می دهد، مغولان شرقی را مطابق دیدگاه نایمان ها، مردمی وحشی و نیرنگ باز می داند[۲۲]. چنان که گورباسو، ملکه ی نایمان ها، آنها را وحشی و «بوگندو» دانسته بود[۲۳]. این نشان می دهد اخباری که در مورد شگفت انگیز بودن مغولان، چه در شکل و شمایل و چه در زمینه ی اعمال و رفتارشان که در منابعی حتی مانند جهانگشا هم منعکس شده است، توسط مغولان غربی به قلمرو خوارزمشاهیان رسیده و به مردمان منتقل شده است. نمونه ای از آن خبری است که دفتر دلگشا، از منابع تاریخ شبانکارگان فارس، نقل می کند. در این کتاب آمده است، علاءالدین فرمانروای گِردکوه طی نامه ای به اطلاع ملک مظفرالدین شبانکاره رساند که آهنگری جادوگر و «قراجو»، یعنی از عوام بی سروپا در توران زمین خروج کرده که چنگیزخان نام دارد[۲۴]. منابع موثقی چون جهانگشا و جامع التواریخ به خوبی نشان می دهند که چنگیزخان دارای نَسَبی اشرافی بوده و مغولان تا چه اندازه از جادو به دور بوده اند. در همان حال جامع التواریخ متذکر می شود که نایمان ها در جنگ با مغولان از جادو برای ایجاد برف و باران بهره گرفته اند[۲۵]. این همه نشان می دهد که دوره ی ۱۰ ساله ی تماس و برخورد با نایمان ها در نواحی ترکستان، تا چه اندازه بر شکل گیری طرز تلقی نخستین گزارشگران در منابع متقدم عصر مغول مانند ابن اثیر، نسوی، نجم دایه و شمس قیس رازی مؤثر بوده است. گزارش هایی که برای تصحیح و تکمیل آنها بایست منتظر تدوین جامع التواریخ رشیدی در دهه های بعد می بودند.

رشیدالدین برای تدوین تاریخ مغولان چنگیزخانی از اسناد و مدارک دیوانی و منابعی چون دفتر زرین یا تاریخ سرّی و نیز بازماندگان قبایل و طوایف مغول و نیز مطلعین اخبار آنان از چین و مغولستان استفاده کرده است. به عنوان مثال، در زمان او، ساداق ترخان، از نوادگان یاران چنگیزخان که در موقعیتی بسیار سخت جانش را نجات دادند و از بزرگان دولت ایلخانی به شمار می آمد، در شیراز حکومت می کرد[۲۶]. نیز در ذکر شعب اقوام مغول از اعقاب آنها که در ایران بوده اند، سخن به میان می آورد. بدین ترتیب رشیدالدین به درون قبایل و خاندان های مغولان چنگیزخانی وارد شده است. امری که در کتابی مانند «دیوان چائو پی شیه» به صورتی سربسته به زبان های چینی و تنگوزی باقی ماند تا آنکه در دوران معاصر شناسایی و بازخوانی شد.

نتیجه:

جامع التواریخ به عنوان اثری در تاریخ جهانی از این جهت اهمیت دارد، که اخبار مغولان را در سطحی گسترده در خاورمیانه ی دوران قرون وسطی مطرح کرده است. در قرون سیزدهم و چهاردهم میلادی که در تاریخ اروپا، اوج قرون وسطی به شمار می رفت، آسیای غربی و به تعبیری لوانت یا مدیترانه ی شرقی، محل تجمع نیروهایی شده بود که آنجا را بیش از پیش واجد شرایط جهانی بودن می ساختند. دولت های ایلخانان ایران، ممالیک مصر و شام، بقایای نیروهای صلیبی، دولت بیزانس، بازماندگان عباسیان در مصر، دولت مغولان روسیه یا اردوی زرین، ارمنی ها، گرجی ها، مسلمانان و بسیاری دیگر در این عرصه حضور داشتند. در همان حال ممالیک هند به واسطه ی تقرب به عباسیان قاهره، دولت مغولی یوان در چین به دلیل پیوند با دولت ایلخانان در ایران و نیروهای صلیبی به نمایندگی از پاپ و پادشاهان اروپایی نیز در اینجا تأثیرگذار بودند.کانون فعالی که در زمینه های سیاسی، فرهنگی و تجاری در اینجا شکل گرفته بود، بازیگران جدیدی چون «جنوایی ها» و «ونیزی ها» را به میدان آورده بود. بدین جهت در قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی برابر با قرون هفتم و هشتم هجری، مدیترانه ی شرقی عرصه ی به هم رسیدنِ عناصر و عوامل دور و نزدیکی شده بود که از شرق آسیا تا غرب اروپا را به هم پیوند می دادند. در چنین شرایطی رشیدالدین فضل الله همچنان که تاریخ چین و فرنگ و هند و ایران و اسلام را در یک طرح جای می داد، تاریخ مغولان شرقی را در کانون آن وارد می کرد.

همانگونه که در ابتدای مطلب گفتم، چنین تاریخی می توانست به عنوان یک دانش چینی مطرح شود، اما این تاریخ نگاری ایرانیِ انعکاس یافته در جامع التواریخ بود که آنرا به عنوان تاریخی جهان، در جامعه ی جهانیِ شکل گرفته در مدیترانه ی شرقی، وارد می ساخت. این زمان در مغولستان غربی شرایط جدیدی پدید آمده بود که ناشی از تکاپوی قایدو، نواده ی اوکتای قاآن بود. تاریخ نگاری رشیدالدین در قیاس با وصاف، در این مورد به نحو عجیبی کمرنگ است. این در حالی است که مغولستان شرقی و حتی فراسوی شرق را همچنان با دقت در گزارش خود مورد توجه قرار می دهد. آن هنگام مغولستان شرقی در در تصرف خاندان تولوی بود که در ایران و چین قدرت داشتند، و آن سوی شرق مغولستان در دست عموزادگان آنها از خاندان یسوکای، پدر چنگیز خان قرار داشت. این قسمت از جغرافیای آسیا هیچگاه تا این اندازه در عرصه ی تاریخ جهانی، آنچنان که در تاریخ رشیدالدین دیده می شود، امکان مطرح شدن نیافته بود.

[۱]. اشپولر، مغول شناس معروف آلمانی در توصیف اهمیت جامع التواریخ به عنوان تاریخ جهانی می نویسد: «جامع­التواریخ نخستین تاریخ واقعی جهان به شمار می­آید که تا آن زمان شناخته شده است و در آن زمان، هم­سنگی برای آن در غرب وجود نداشت. قابل توجه است، هنگامی که تاریخ رشیدالدین به طور کامل بر اساس منابع مکتوب پایه­گذاری می­شد، تاریخ­نگاری اروپایی در این دوره پیشرفت خود را برای رسیدن به سطحی بالاتر از تاریخ نقلی آغاز می­کرد. اگر چه در اروپای قرن سیزدهم میلادی تاریخ جهان به معنای واقعی کلمه نوشته نشده است» (برتولد اشپولر، مغولان در تاریخ، ترجمه، توضیحات و تعلیقات: دکتر عبدالرسول خیراندیش، تهران: آبادبوم، تهران، ۱۳۸۹، ص ۸۷٫

کارل یان، محقق مغول شناس نیز پس از بررسی نتایج فتوحات اسکندر و اعراب برای تاریخ­نگاری، متذکر می­شود که به واقع این مغولان بودند که با فتح سراسر اوراسیا Eurasia زمینه­های نگارش تاریخ جهانی را فراهم ساختند که نمونه­ی آن جامع­التواریخ رشیدالدین فضل­الله است.

Karl Jhon, Rashid al din’s Khowledge of Europe, Proceedings of the Colloquium on Rashid al Din Fadlallāh, Tehran, University Press, 1971, pp. 10-25.

در همین مجموعه مقالات، بویل Boyle، مغول  شناس انگلیسی، اهمیت جامع­التواریخ برای تاریخ مغول، ر.ک:

Significance of the Jami-al Tawārikh a Source on Mongol History… pp. 1-8.

  1. A. Nizami نیز اهمیت و ارزش جامع التواریخ برای تاریخ هند را بررسی کرده است:

Rashidin al Din Fazl Allāh and India, pp. 36-53.

و نیز عثمان توران ارزش این کتاب برای تاریخ ترکان را ارزیابی کرده است:

Jāmi al Tawārikh et L Histoire des Turcs, pp. 68-80.

[۲]. آن بخش از جامع­التواریخ که حاصل مشاهدات مستقیم خواجه رشیدالدین فضل­الله است، تاریخ مبارک غازانی نام دارد. علاوه بر آنکه می­توان در جامع التواریخ و در پیوند با تمامیت تاریخ مغولان به مطالب تاریخ مبارک غازانی دست یافت. کارل یان نیز آن را به صورتی مستقل و انتقادی چاپ کرده است، ر.ک:

– رشیدالدین فضل­الله بن عمادالدوله ابوالخیر، تاریخ مبارک غازانی؛ داستان غازان خان، به سعی و تصحیح کارل یان، مطبعه ستفنن اوستین، هرتفورد، انگلستان، ۱۳۵۸ﻫ.ق/ ۱۹۴۰م.

نیز مشخصات کتاب­شناسی آلمانی آن:

Geschichte Gāzān-Hān,s aus dem Ta`rih-i-Mubārake-i-Gāzāni des Rašid Al-Din Fadlallāh B. Imād Al-Daula Abul-Hair, mit Einer Einleitung, Kritischem Apparat und Indices von Karl Jahn, London, 1940.

[۳]. نخستن بار جامع­ترین گزارش درباره مغولان را کتاب جامع­التواریخ رشیدالدین فضل­الله ارائه کرده است. چنانکه به کتاب­های پیش از آن مراجعه شود، نه تنها در مورد کمیّت مطالب ارائه شده، بلکه باتوجه به دقت و صحت مطالب نیز، ارجحیت جامع­التواریخ مشخص می­شود. به عنوان مثال کتاب سیرت جلال­الدین که در سال­های حملات مغولان نوشته شده است فقط در چند صفحه­ی مختصر گزارشی با ابهامات بسیار درباره­ی دولت و جامعه­ی مغول ارائه می­نماید، ر.ک: نسوی، شهاب­الدین محمد، سیرت جلال­الدین، تصحیح مجتبی مینوی، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۶۵، ص ۹-۷٫ جوینی، مورخ و دیوانسالار معروف عصر مغول که در اواسط قرن هفتم هجری خود به مغولاستان مسافرت کرده است، اطلاعاتی اندک از سرزمین و مردم مغولستان ارائه می­کند، ر.ک: جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، تصحیح محمد قزوینی، تهران: انتشارات بامداد و ارغوان، چاپ سوم، ۱۳۶۷، ج ۱، ص ۱۶-۱۴٫

[۴]. شکل­گیری پادشاهی متحد مغولستان توسط چنگیز خان در سال ۶۰۳ﻫ.ق / ۱۲۰۶م بوده است. حدود یک قرن بعد در روزگار پادشاهی غازان ۷۰۳ـ۶۹۴ﻫ.ق / ۱۳۰۳ـ۱۲۹۴م. بود که جامع­التواریخ نوشته شد. پس از آن نیز کتاب تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار توسط وصاف الحضره شیرازی نوشته شد و متعاقب آن تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی، که در مجموع دولت مغولان به عنوان پدیده­ای جهانی را معرفی کردند. در این مسیر کتاب مختصرالدول نوشته ابن­عبری را می­توان در مرتبه­ای پایین­تر مد نظر قرار داد. اما هیچ یک از این منابع موقعیت جامع­التواریخ را در این زمینه دارا نیستند.

[۵]. در قرن دوازدهم میلادی برابر با قرن هشتم هجری، هرچند قبایل متعددی در مغولستان استقرار داشتند، اما در یک تصویر کلی چنین بود که نایمان­ها در غرب، کرائیت­ها در میانه و مغول­ها در شرق این سرزمین سکنی داشتند. مغول­ها در آن زمان به صورت یک قبیله شناخته می­شدند، از نظر دولت ختا، تابع تاتارها به شمار می­آمدند. پس از تشکیل دولت بزرگ آنها بود که دیگر قبایل نیز موسوم به مغول شدند. برای تفصیل موقعیت مغول­ها و مغولستان در آستانه­ی تشکیل دولت چنگیزخانی و تحولات روابط آنا با چین شمالی (ختا)، ر.ک: گروسه، رنه، امپراتوری صحرانوردان، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، ۱۳۸۷، ص ۴۸۳ـ۳۰۹٫

[۶]. خیراندیش، عبدالرسول، تاتارها در منابع متقدم عصر مغول، مجله تاریخ دانشگاه تهران.

[۷]. ابن ابی­الحدید هرچند شاهد وقایع مربوط به فتح بغداد (۶۵۶ﻫ.ق) بوده است، اما در اثر معروف خود شرح نهج­البلاغه، هجوم مغولان را بخشی از وقایع آخرالزمان دانسته است، ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، به تحقیق ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه، الطبعه الثانیه، ۱۳۸۶ﻫ.ق/ ۱۹۹۶م. الجزء الثامن، ص ۲۱۵ و ما بعد. نیز ابو­الفداء که در شام و معاصر با دولت مغولان می­زیست، در اثر جغرافیایی خود به نام تقویم البلدان، حتی در اواخر قرن هفتم هجری، سرزمین­های شرق مغولستان را مسکن یأجوج و مأجوج می­داند. ر.ک: ابوالفدا، تقویم البلدان، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۹، ص ۴۱۵ به بعد.

[۸]. رازی، شمس قیس، المعجم فی معاییر اشعارالعجم، تصحیح محمد قزوینی، تهران: کتابفروشی زوار، چاپ سوم، ۱۳۶۰، ص ۹ به بعد.

[۹]. نجم دایه (رازی)، ابوبکر بن محمد بن شاهاور بن انوشیروان، مرصادالعباد، تصحیح محمدامین ریاحی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۲، ص ۱۸ به بعد.

[۱۰]. یاقوت حموی، معجم البلدان، دار صادر، بیروت، مدخل چین. برای توضیح در مورد قبایل صحراگردی که در حد فاصل ایران تا چین و از جمله مغولستان ساکن بوده­اند، یاقوت حموی همه را ذیل مسیحیت چین آورده است و این از نظر تاریخی گویای آن است که این قبایل مرتبط با تمدن چین دانسته می­شده­اند.

[۱۱]. جوزجانی، قاضی منهاج سراج، طبقات ناصری، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران: دنیای کتاب، ۱۳۶۳، ج ۲، ص ۹۷ به بعد.

[۱۲]. جوینی، همان­جا.

[۱۳]. پلان کارپن، سفرنامه پلان کارپن، ترجمه ولی­الله شادان، تهران: فرهنگسرای یساولی، ۱۳۶۳، ص ۷۰-۲۹٫

.[۱۴] همدانی، خواجه رشیدالدین فضل­الله، جامع التواریخ، تصحیح محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران: البرز، ۱۳۷۳، ج ۱، صفحات ۵۳-۵۲ و ۱۳۳-۱۱۲، ۱۳۰-۱۲۴ و ۴۱۸-۴۱۵٫

[۱۵]. بارتولد، و. و، ترکستان­نامه؛ ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران: آگاه، چاپ دوم، ۱۳۶۶، ج۲، ص ۱۹ و ۸۲۱ (در مورد اولین وهله­ی ورود مغولان چنگیزخانی به آسیای مرکزی) و ص ۸۳۸ به بعد در مورد ورود لشکرهای مغول به ترکستان شرقی. نیز گروسه، رنه، تاریخ مغول؛ چنگیزخانیان، ترجمه محمود بهفروزی، نشر آزادمهر، تهران، ۱۳۸۴، ص ۱۲۳ به بعد.

[۱۶]. در مورد تحولاتی که از سال ۶۱۲ تا ۶۱۵ﻫ.ق یعنی از انقراض قراختاییان و لشکرکشی سلطان محمد به بغداد تا واقعه­ی اترار، ر.ک: ابن اثیر، عزالدین علی، کامل یا تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران: علمی، ۱۳۵۵، ج ۲۶، ص ۵ به بعد؛ نیز نسوی، پیشین، ص ۱۶ به بعد.

[۱۷]. ابن اثیر، پیشین، ج ۲۶، ص ۱۳۲ به بعد.

[۱۸]. دوراکه ویلتس، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ترجمه مسعود رجب­نیا، تهران: خوارزمی، ۱۳۵۳، ص ۴۵ به بعد.

[۱۹]. اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۶۵، ص ۲۴٫

[۲۰]. نسوی، پیشین، ص ۱۱-۱۰٫

[۲۱]. نسوی، پیشین، ص ۱۴٫

[۲۲]. همان، ص ۸٫

[۲۳]. تسف، ولادیمیر، چنگیزخان، ترجمه شیرین بیانی، تهران: اساطیر، ۱۳۶۳، مقدمه گروسه، ص ۳۵٫

[۲۴]. صاحب، دفتر دلگشا، به کوشش هادی رسول­زاده، مسکو: دانش، ۱۹۵، ص .

[۲۵]. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[۲۶]. رشیدالدین، همان، ج ۱، ص ۱۷۲ و ۳۸۲ و ج ۲، ص ۱۲۱۸٫

 

مغولان در تاریخ

۸۹A29040

 

مغولان در تاریخ

موضوع: مغولان- تاریخ

نویسنده: برتولد اشپولر

مترجم: عبدالرسول خیراندیش

ناشر: آبادبوم

۲۳۶ صفحه – وزیری (شومیز) – چاپ ۱ – ۲۰۰۰ نسخه- شابک: ۹۷۸-۶۰۰-۹۱۳۲۴-۲-۳

تاریخ نشر: ۸۹/۱۰/۲۹   قیمت : ۴۵۰۰۰ ریال

متن صفحات اولیه

چکیده کتاب:

,”اثر حاضر نوشته «برتولد اشپولر»، مغول‌شناس نام‌آور آلمانی است. این کتاب در اصل درس گفتارهای او در سال‌های (۱۹۵۹ـ۱۹۶۰) در فرانسه است. اشپولر در این کتاب هفت قرن تاریخ مغولان و بازماندگان آنها را از قرن سیزدهم تا بیستم میلادی در گستره جغرافیایی وسیعی از دشت‌های اوراسیا،‌ آسیای مرکزی، ایران، قفقاز و روسیه مرور کرده است. در این رهگذر تاریخ دودمان‌های حکومت‌گری چون جانشینان چنگیز (ایلخانان ایران، اردوی زرین)، ایلکانیان یا جلایریان، تیمور و جانشینانش، قراقویونلوها و آق‌قویونلوها، خانات غازان، خانات آستراخان، خانات سیبری، شیبانیان، خانات بخارا، خانات خوقند، خانات خیوه و ظهور و گسترش روسیه به اختصار بازگو شده است. در این بررسی آسیای مرکزی به عنوان خاستگاه مغولان از یک محدوده بسته جغرافیایی به یک مفهوم گسترش‌یافته جهانی ارتقا می‌یابد و سپس با نظریه‌پردازی‌های گوناگون پیوند مغولان با مسیحیت آشکار می‌گردد. در ادامه از باپس راندن مغولان به آسیای مرکزی سخن به میان می‌آید و مشخص می‌گردد که تشکیل دولت شیعی مذهب صفویان، چگونه به انزوای مجدد مغولان که اکنون مسلمان (سنّی) شده بودند، منجر شده است. در پایان این پژوهش، مترجم ارتباط مباحث این پژوهش را با اندیشه سیاسی آلمان‌ها در نیمه نخست قرن بیستم آشکار ساخته است. توضیحات مترجم فارسی در زیرنویس‌های صفحات که حجم زیادی از کتاب را به خود اختصاص داده است، ضمن روشن ساختن بسیاری از مباحث، بر ارزش کتاب افزوده و کتاب را برای خوانندگان و دانشجویان ایرانی خواندنی ساخته است.”

 

فارسیان در برابر مغولان

Mogholan

 

فارسیان در برابر مغولان

نویسنده: عبدالرسول خیراندیش

ناشر: آبادبوم

وزیری (شومیز) – چاپ ۱ – ۱۰۰۰ نسخه- شابک: ۷-۱-۹۴۵۰۱-۹۶۴-۹۷۸

تاریخ نشر: ۱۳۹۵   قیمت: ۲۵۰/۰۰۰ ریال

موضوع: خلیج فارس- تاریخ/ بوشهر (استان)- جغرافیای تاریخی

موضوع:

گفت‌وگوی خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) با عبدالرسول خیراندیش، شایسته‌تقدیر جایزه کتاب سال ۱۳۹۵ در بخش تاریخ

 

 

چکیده کتاب:

بازآفرینی تاریخ فارس (ایالت/ استان) در قرن­های چهارم تا هشتم هجری

تاریخ شیراز و فارس در سده­های ششم تا هشتم

 

کتاب حاضر فصلی از تاریخ فارس، با مرکزیت شیراز، در یکی از پیچیده­ترین ادوار تاریخی ایران، یعنی سده­های پنجم تا هشتم است.

این اثر درواقع یک تحقیق تاریخی اصیل و مدرن در مورد بخشی از تاریخ و جغرافیای ایران است که به لحاظ طبقه­بندی موضوعی در چارچوب تاریخ محلی و از نظر روش تحقیق، در قالب مکتب تبیین تاریخی با تکیه بر عناصر اصیل بومی و برداشت­ها و یافته­های ایرانی قرار می­گیرد. به عبارت دیگر عناصر بومی ایرانی برمبنای یک مکتب مدرن تحقیقی سامان یافته است.

دکتر عبدالرسول خیراندیش در این اثر یکی از برداشت­های اشتباه تاریخ ایران را مورد کاوش قرار داده و با واکاوی رویدادهای یکی از پیچیده­ترین ادوار تاریخ ایران روایت درست را برنمایانده است.

تا پیش از این چنین پنداشته می­شد که دولتمردان و مردم فارس در برابر هجوم ویرانگر مغولان سرِ تسلیم فرو آوردند، اما نویسندۀ کتاب در این پژوهشِ عمیق و گسترده با روشن کردن پیچیدگی­های تحولات تاریخی سده­های ششم تا هشتم خلاف این قول و نادرستی این پندار را به اثبات رسانده و نشان داده است که در طول سالیان حملات مغولان، فارس اساساً توسط آنان به صورتی جدی تهدید نشد، بلکه فشار همسایگان فارس و کشمکش­های قدرت­های کوچک محلی بسیار بیشتر از حملات مغولان شرایط را بر ساکنان فارس دشوار می­ساخت.

در این پژوهش همچنین نشان داده شده است که مغولان بیش از شمشیر، به نیروی قلم، یعنی از طریق تحولات دیوانی و حقوقی به اهداف خود برای بهره­برداری اقتصادی از فارس دست یافتند؛ در مقابل فارسیان نیز با شمشیر و قلم مقابله نمودند و سرانجام این رویارویی به عرصۀ سیاست و فرهنگ کشیده شد که پیروز آن فارسیان بودند.

اندیشه­ای که نویسنده نظریۀ خود را بر پایۀ آن استوار ساخته است نه رویارویی دو گروه از آدمیان (فارسیان و مغولان)، بلکه ایستادگی اندیشۀ «ایران فریدونی» در برابر «مهاجمان تورانی» است که آن هنگام مغولان نمونۀ بارز آن بودند.

«این نوشته کوشیده است فارس در عصر تهاجم و استیلای مغولان را عرصه مقابله دو پدیده در سیر تاریخ ایرانیان از روزگار باستان تا بعد بداند، زیرا در شرایطی که در بیشترِ نقاط ایران زمین، انسان­ها و آثار تمدن و فرهنگ بر خاکستر ویرانی­ها فروخفته بودند، این فارس بود که شعله فروزان تمدن ایرانی اسلامی را پاس می­داشت. درهمان­حال در اینجا بود که مانند دوران­های گذشته، مهاجمان دارای روح تورانی (ویرانگر) به دارندگانِ روح ایرانی (آبادگر) تبدیل می­شدند. بدین جهت است که در این نوشته تعداد اندک مغولانِ واردشده به فارسِ آن دوران که سرانجام مدافع این سرزمین در مقابل مغولان مهاجم و ویرانگر نکودری [۱] شدند، در شمار فارسیان دانسته شده­اند. این درست به­مانند ترکمانان سلغری، شول­ها، دیلمیان، شبانکارگان و همه کسانی بودند که برای صیانت از فارس در برابر مغولان، آن هنگام که گروهی مهاجم به­شمار می­آمدند، قرارگرفته بودند. نیز همان‌گونه که دانشمندان و سخنوران از مظلومان در برابر ظالمان دفاع می­کردند، قضات فارس بر اجرای عدالت بر اساس قانون (شریعت) و دیوانسالاران به تمشیت امور به روش پیشینیان تأکید می­کردند. اموری که مغولان در ابتدا با آنها بیگانه بودند و تا مدت‌ها بعد نیز حاضر به پذیرش آنها نبودند؛ تا آن هنگام که اسلام را پذیرفتند و به قواعد تمدنی و فرهنگی ایرانی گردن نهادند[۲]. این بدان معناست که عرصه جغرافیایی فارس بازگوکننده همان هدفی بود که فرهیختگان و دیوانسالاران ایرانی از خواجه نصیرالدین طوسی و جوینی­ها تا رشیدالدین فضل‌الله همدانی و دیگران کوشیدند مهاجمان ویرانگر را متوجه، متعهد و ملتزم بدان سازند، یعنی ایمان اسلامی و تمدن ایرانی[۳].

هرچند سروکار یافتن فارس با مغولان یک دوره صد و پنجاه ساله را دربر می­گیرد، اما دوره تاریخی مورد بحث این نوشته سیصد سال در حدفاصل سال‌های ۴۵۰ تا ۷۵۰ ﻫ یعنی از پایان دیلمیان تا برآمدن مظفریان در تاریخ فارس بوده است. طی این دوران اوضاعی که در فارس از رهگذر وقایع سیاسی و نظامی پدید آمد، زمینه‌سازِ به عرصه­آمدنِ نیروهایی شد که می­بایست در عصر یکصد و پنجاه ساله مغولان وارد عمل شوند. تجزیه و تعارضات درونی فارس که در اصل میان شبانکارگان و سلغریان بود و نیز تهدیدهای بیرونی که از جانب ایالات و حکومت­های اطراف صورت می­گرفت، نشان می­داد که فارس آمادگی لازم از نظر سیاسی و اقتصادی برای مقابله با مغولان را ندارد. درنتیجه علیرغم تمایل به دورماندن از ماجرای مغولان، سرانجام در کنار خوارزمشاهیان علیه مغولان وارد عمل شد. اما دولت خوارزمشاهیان فرجامی کوتاه و توأم با شکست داشت. اکنون که فارس اطاعت از مغولان را می­پذیرفت، پیش از آنکه تهدید مغول در کار باشد، بیم از همسایگان در این امر تأثیر داشت. نیز مغولان به امید دست‌یابی به ثروت فارس، قبول اطاعت را به معنای فراموشی از همراهی سلغریان با خوارزمشاهیان قلمداد کردند. از این ‌پس فارس، به­عنوان یکی از سرزمین­های تابعه مغولان می­بایست تأمین‌کننده بخشی از درآمدهای مورد نیاز دولت ایلخانان مغول می­شد. فارس نه در یکی از مرزهای پرخطر دولت ایلخانان مانند ارّان و آذربایجان یا آناتولی و خراسان قرار داشت و نه نقش خاصی در ثبات دولت یا معادلات قدرت در درون دولت ایلخانان ایفا می­کرد، بلکه بنیان­های اقتصاد کشاورزی و تجارت آن، اعم از زمینی و دریایی، علیرغم تحمل خسارات فراوان تا آن اندازه از استحکام برخوردار بود که بتواند به­عنوان یک منبع درآمد مهمی برای دولت مغول به­شمار آید. بدین جهت هرچند فارس چندین بار دست به مقاومت نظامی علیه مغولان زد، اما هیچگاه نیروی نظامی قابل توجهی از جانب مغولان به آنجا اعزام نشد. نیروی اندکی نیز که در فارس و به‌طورکلی نیمه جنوبی ایران مستقر شد، خیلی زود هویت و موجودیت مغولی خود را از دست داد.

درواقع فارس نه به­دلایل نظامی بلکه در قدم اول شرایط سیاسی و سپس از طریق سازوکارهای دیوانی و پس از گذشت پنجاه سال از قبول اطاعت مغولان به‌طور کامل به تملک آنان درآمد. ازاین‌رو فارس اگرچه با تحول جمعیتی و زبانی از رهگذر وقایع عصر مغول روبرو نشد، اما استثمار شدید مردمان و پیچیدگی رفتار عوامل دیوانی و ملکداران که گاه جانب مردم و گاه جانب مغولان و گاه در جهت منافع خود عمل می­کردند، درمجموع راه را برای تغییرات اجتماعی در این ایالت باز کرد که از نمودهای آن تحول جامعه شیراز از عصر سعدی تا عصر حافظ است. فضای عمومی این تغییر را از خلال اشعار و افکار این دو سخن‌سرای بزرگ می­توان دریافت. اما درمجموع چنان بود که مغولان به سان طوفانی سهمناک آمدند اما باقی نماندند، درحالی‌که زندگی و جامعه­ای توأم با تحول و تغییر، آنچنانکه با زمان انطباق یافته بود، برای فارسِ دوره­های بعد به‌جا گذاشته شد».

تحولات فارسِ عهد مغول بسیار پیچیده و دارای عوامل بسیار متنوع و گسترده­ای است و با وجود کمبود منابع و محلی بودن رویدادها، نویسنده با غور در منابع مختلف تاریخی، ادبی، عرفانی و دینی کوشیده است شرایط حاکم بر شیراز، فارس، ایران و حتی جهان را چنان واضح و روشن و ساده بازآفرینی کند که خواننده به فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن عصر نزدیک شده و دریافت بسیار ملموس و روشنی از آن دوران به دست آورد.

در فرازهایی از کتاب نویسنده با استخراج عناصر تاریخی از اشعار سعدی و حافظ کوشیده است به بینش و نگرش آنها نزدیک شود و از خلال اندیشه و نگرش آنها، فضای آن دوران را چنان بازسازی نماید که خواننده احساس کند در همان عصر سیر می­کند.

اشاره به آثار و بناهای تاریخی که متعلق به دوران مورد بحث هستند و به تناسبِ اتفاقات و اشخاص دربارۀ آنها صحبت شده است برای جان دادن به روایت و ساختن تصویری ملموس از فضای آن عصر در ذهن خواننده از دیگر ویژگی­های کتاب است که نویسنده با همین هدف به زیبایی در روایت گنجانده است.

نویسنده آگاهانه و عامدانه و با نهایت مهارتِ نگارش، متن کتاب را از پیچیدگی­های تحقیقات تاریخی کاملاً دور نگاه داشته و درعین رعایت اصول روش تحقیق تاریخی، چنان روایت ساده و روانی خلق کرده که خواننده احساس می­کند یک داستان جذاب و مهیج تاریخی را مطالعه می­کند، به نحوی که خواندن کتاب نه تنها ملال­آور نیست بلکه برعکس سیر حوادث خواننده را به دنبال خود می­کشاند.

باوجودی که محور اصلی رویدادهای تاریخی کتاب مربوط به دودمان­های حکومتگر محلی سلغریان، اینجویان، قیصریان و مظفریان و همۀ اینها در ارتباط با حکومت ایلخانان است اما توالی و ترتیب زمانی رویدادها از چنان تسلسل و نظم زمانی برخوردار است که تودرتویی و تداخل حوادث نه تنها موجب پیچیدگی روایت و ملال خواننده نشده بلکه سیری یکدست و مستمر دارد و برای خوانندگان عمومی نیز به سهولت قابل دریافت است. این هنر نویسندگی از نقاط قوت و شاخص کتاب است که در کمتر کتابی می­توان سراغ گرفت.

ساختار کتاب

ازنظر شیوۀ تنظیم و ساختار نیز ویژگی­های خاصی در کتاب به کار رفته است که به قرار زیرند:

فهرست دوگانۀ مطالب: برای کتاب دو فهرست مطالب تهیه شده است؛ نخست «فهرست مختصر مطالب» شامل عناوین فصل­های هشت­گانۀ اصلی؛ دوم «فهرست تفصیلی مطالب» شامل ۱۷۲ عنوان تیتر میانی است که در حاشیۀ صفحات متن قرار گرفته­اند. این فهرست در واقع عناوین موضوعات ریز متن است که خواننده را در پیگیری مطالب یاری می­رساند.

دیباچه و مقدمه: دیباچه دربارۀ انگیزۀ نویسنده از انجام این پژوهش و روش کار است و مقدمه به معرفی اندیشه و نظریه و محتوای کتاب اختصاص دارد.

سال­شمار وقایع تاریخی: به منظور قرار دادن خواننده در متن رویدادها، به دور از پیچیدگی­های متون تاریخی و پرهیز از تکرار اعداد تاریخی در متن، فهرست گاهشماری رویدادهای دوران تاریخی مورد بحث کتاب در ابتدای کتاب ارایه شده است.

اجزای سه گانه فصلها: مطالب کتاب در هر فصل از سه قسمت «درآمد»، «متن» و «برآیند» تشکیل شده است. «درآمد» مدخلی است بر رویدادهای هر فصل که خواننده را با زمینه و پیشینۀ مطلب آشنا می­سازد؛ «متن» که وقایع­نگاری ساده و روایی از رویدادها در چارچوب نظری کار است؛ «برآیند» که نتایج و پی­آمدهای رویدادهای مندرج در هر فصل ارایه شده است.

تیترهای میانی: مباحث و موضوعات اصلی متن به صورت تیترهایی در حاشیۀ صفحات، در ابتدای پاراگراف مربوطه مشخص شده است. این عناوین حاشیه­ای خواننده را در یافتن سریع مطالب و پیگیری آن بسیار یاری می­رساند. فهرست تفصیلی مطالب که در ابتدای کتاب آمده، فهرست همین تیترها است.

سخن پایانی: برآیند مباحث کتاب است و در آن نشان داده شده که چگونه فارس در عصر مغول به مهم­ترین ایالت «ایران زمین» تبدیل شد و از نظر حفظ، تداوم و توسعۀ فرهنگ و تمدن ایرانی جایگزین خراسان بزرگ شد که در اولین موج دهشتناک حملات مغولان ویران شده بود. همچنین به تغییراتی اشاره شده که مغولان «مهاجم» را به مغولان «مهاجر» تبدیل کرد و سرگذشتی که برای فارس رقم خورد و زیان­هایی که جدال­های درون­شهری و حکومت­ها محلی بسیار بیشتر از مغولان به فارس وارد آورد. نیز از فرایند مسلمان و ایرانی ساختن جمعیت­های تورانی سخن رفته است.

پیوست­ها: به منظور آشنایی بیشتر خوانندگان با جریان رویدادهای تاریخی در این قسمت برخی از اشخاص و دودمان­ها و دولت­ها مرتبط با مباحث کتاب معرفی شده­اند که از این قرارند: چنگیز خان و جانشینانش؛ شمس و طغرا؛ خلافت عباسی؛ دولت مملوکان مصر؛ خوارزمشاهیان؛ کردوچین؛ سلغریان؛ شبانکارگان و ملوک هرموز٫

فهرست منابع فارسی و انگلیسی و نمایۀ درهم کرد اسامی و چکیدۀ انگلیسی بخش­های پایانی را تشکیل می­دهند.

چاپ و کاغذ: در چاپ این کتاب از کاغذ ویژه­ای استفاده شده است که به دلیل استفاده از الیاف گیاهی به جای درخت در تولید آن سازگار با محیط زیست است، ضمن اینکه رنگ نخودی آن از آسیب به چشم می­کاهد و وزن کتاب را بسیار سبک­تر از کتاب­های با کاغذ معمولی ساخته است.

 

[۱] . «مغولان نکودری»، جمعی از مغولان یاغی بر دولت ایلخانان مغول بودند که با غارتگری روزگار می‌گذراندند. ازجمله چنانکه در فصل‌های آینده خواهید خواند دو نوبت نیز به فارس حمله‌ور شدند.

[۲] . مغولان که در سال ۶۱۶ﻫ به ایران حمله‌ور شدند سرانجام در سال ۶۹۴ﻫ و با فرمانروایی غازان خان مسلمان شدند.

[۳] . وزرای ایرانی در مرکزیت دولت ایلخان مغول نقش مهمی در ایرانی و مسلمان نمودن آنان داشته­اند. به همین نحو در مقیاسی کوچکتر، دیوانسالاران و عالمان بلادی مانند فارس در شکل‌گیری این فرآیند نقش داشته­اند.

سواحل خلیج فارس (بوشهر، دشتستان، تنگستان، دشتی، لیراوی، حیات داود، رودحله، انگالی، شیبکوه…)

۹۴۸۱۸۰۲۸

 

سواحل خلیج فارس (بوشهر، دشتستان، تنگستان، دشتی، لیراوی، حیات داود، رودحله، انگالی، شیبکوه…)

نویسنده: جان گوردون لاریمر

مترجم: عبدالرسول خیراندیش

ناشر: آبادبوم

۲۷۲ صفحه – (در۱جلد ) – وزیری (شومیز) – چاپ ۱ – ۱۰۰۰ نسخه- شابک: ۷-۰-۹۴۵۰۱-۶۰۰-۹۷۸    تاریخ نشر: ۹۴/۰۸/۱۸    قیمت : ۲۰۰۰۰۰ ریال

موضوع: بوشر (استان)- جغرافیای تاریخی/ جغرافیا/ خلیج فارس، سواحل/ تاریخ- قرن ۱۳

متن صفحات اولیه

 

چکیده کتاب:
اثر حاضر ترجمۀ بخشی از کتاب مشهور «راهنمای خلیج فارس» با عنوان Gazetteer of the Persian Gulf, Oman, and Central Arabia اثر جان گوردون لوریمر است. ترجمۀ حاضر از کتاب جغرافیایی لوریمر تقریباً منطبق با استان کنونی بوشهر است. از این رو شامل اطلاعاتی از آبادیهای مناطق زیر است: شهر و شبه جزیرۀ بوشهر، دشتستان، مزارعی، زیراه، شبانکاره، لیراوی، دیلم، حیات داود، رود حله، خارگ، انگالی، تنگستان، دشتی و شیبکوه. تحقیقات میدانی مترجم، دکتر عبدالرسول خیراندیش و آگاهی و دانش ایشان بر تاریخ و جغرافیای استان بوشهر سبب شده است افزون بر ترجمۀ یک منبع دست اول درزمینۀ جغرافیای تاریخی این استان، انبوهی اطلاعات علمی و توضیحات روشنگر در دیباچه و مقدمه و تعلیقات و پاورقیهای کتاب در اختیار خواننده قرار گیرد. ویژگیها و وجوه تمایز کتاب: • تنظیم دو فهرست مطالب؛ نخست «فهرست اجمالی مطالب»، شامل فصول اصلی کتاب، منطبق با مناطق و نواحی اصلی؛ دوم «فهرست تفصیلی مطالب» شامل تمام عناوین جزئی و اسامی آبادیها که مدخلهای کتاب را تشکیل می دهند. • «دیباچه» به قلم مترجم، توضیحاتی است که خواننده را با کارِ انجام شده در این ترجمه آشنا می سازد، از جمله ترتیب انتخاب و تنظیم مدخلها، شیوۀ تبدیل مدخلها از جدول در متن اصلی به متن در ترجمۀ حاضر، شیوۀ آوانگاری اسامی، نحوۀ استفاده از واحدهای زمانی و مقیاسها، شیوۀ اشاره به جهت های جغرافیایی، و سرانجام علل انتخاب بخشی از کتاب Gazetteer برای ترجمه . • «مقدمه»، توضیح و تحلیل مترجم در مورد چگونگی شکل گیری کتاب Gazetteer است که علاوه بر اطلاعات جامع در مورد کتاب، تحلیلی تاریخی در مورد نویسنده و کتاب اصلی است. • پاورقیهای فراوان که حاصل سالها مطالعه مستمر و طولانی، مشاهدات میدانی و مسافرتهای شخصی و مکررِ مترجم به صفحات جنوبی کشور است. • استفاده از منابع دست اول همعصر با تألیف، در کنار گردآوری اطلاعات میدانی از مطلعان و محققان محلی در معرفی مکانها و آوانگاری و وجه تسمیه آنها. • استخراج مدخلهای پراکنده از منبع اصلی و تنظیم به شیوه ای متفاوت به گونه ای که برای خواننده امروزی قابل استفاده باشد. • نقد و اصلاح برخی از اطلاعات نادرست منبع اصلی، به استناد منابع دست اول و اطلاعات محلی. • نقد و تحلیلی علمی و متکی بر نگرش و درک ایرانی نسبت به موضوع بر کتاب لوریمر در پایان کتاب تحت عنوان «سخن پایانی مترجم». • تعلیقاتی روشنگر و علمی درمورد تعدادی اصطلاحات تاریخی و سیاسی و جغرافیایی، اسامی مکانها و برخی پیچیدگی های متن اصلی که هرکدام در حکم مقاله ای مختصر است. به دلیل ارزش علمی مطالب این قسمت، فهرست تعلیقات در اینجا ذکر می شود: «فرمانفرما/حکمران/ حکومت/ نایب حکومت»، «رو/ رود/ جریان / دره / شور/ مسیله/ مشیله»، « زیراه/ چاه کوتاه»، « خان/ شیخ»، «نام‌های مزدوج جغرافیایی»، «خان/ ضابط/ مالک/ مباشر/ رئیس/ کدخدا»، «ایرانی اصیل/ ایرانی»، «خائیز»، «بلوک/ پشتکوه/ ارم / بوشکان»، «سنا/ شنبه»، «جم و ریز»، «ساحل»، «خلیج و خور»، «خشم»، «بنه»، «خشت»،‌ »بهبهان و دهدشت»، «کازرون و دوان»، «بحرینی ها»، «رودخانۀ موند» و «گله دار». • نمایه مفصل اسامی، فهرست منابع مورد استفاده مترجم و تصاویر نمونه از متن اصلی در صفحات پایانی.

برازجان: سرزمین آفتاب بامدادان (پژوهش و نظری نام شناختی)

۹۳۳۲۵۱۴۲

 

برازجان: سرزمین آفتاب بامدادان (پژوهش و نظری نام شناختی)

نویسنده: عبدالرسول خیراندیش

ناشر: آباد بوم

۱۵۲ صفحه – رقعی (شومیز) – چاپ ۱ – ۱۵۰۰ نسخه- شابک: ۲-۹-۹۱۳۲۴-۶۰۰-۹۷۸

تاریخ نشر: ۹۳/۰۳/۲۵   قیمت :۱۰۰۰۰۰ ریال

موضوع: نامهای جغرافیایی – ایران – برازجان – ریشه‌شناسی

متن صفحات اولیه

 

 

چکیده کتاب:

کتاب حاضر تحقیقی تاریخی درباره اسم «برازجان» است. مؤلف اثر در آن، مجموعه‌ای از مطالب زبان‌شناسی، روان‌شناسی، ادبیات و مردم‌شناسی را گردآوری کرده است. برازجان به معنی سرزمین آفتاب بامدادی است؛ یعنی مکانی که در طلوع آفتاب، اولین اشعه‌های نور به آنجا می‌رسد. ریشه‌یابی لغت برازجان از پهلوی اشکانی و اوستایی، برازجان در دوره باستانی، برازجان ایلامی و هخامنشی، برازجان کنونی، برازجان روستایی در عصر میانه تاریخ ایران از محورهای اصلی موردبحث در این کتاب هستند.

برازجان

برازجان

۸۸C03157

 

برازجان

نویسنده: ویلم‌ام. فلور

مترجم:عبدالرسول خیراندیش

ناشر: آباد بوم

۱۰۶ صفحه – رقعی (شومیز) – چاپ ۱ – ۱۵۰۰ نسخه- شابک: ۹-۰-۹۱۳۲۴-۶۰۰-۹۷۸

تاریخ نشر: ۸۸/۱۲/۰۳    قیمت : ۲۲۰۰۰ ریال

موضوع: برازجان – تاریخ

متن صفحات اولیه